جشن سالگرد ازدواج شهید محمدجواد برهانی در بیت رهبری

دخترک حسینیه را به هم ریخته. اشک می‌ریزد و می‌گوید: می‌خوام برم جلو که بتونم آقا رو ببینم. از اینجا هیچی معلوم نیست.


کنارش می‌نشینم و می‌گویم: خب حالا اگه رفتی جلو و از جایی که دوست داشتی آقا رو دیدی دوست داری بهشون چی بگی?

با چشم‌های سیاهش به چشم‌هایم خیره می‌شود و می‌گوید: می‌خوام بپرسم امام زمان(عج) کی میاد که بابای منم باهاش برگرده.

همسر شهید محمدجواد برهانی می‌گوید: امروز سالگرد عقد ماست. از ۷ مرداد سال ۸۹ که عقد کردیم آقا جواد هر سال این روز را جشن می‌گرفت و به من هدیه می‌داد. پریشب خیلی دلم گرفته بود. جلوی عکسش نشستم و گفتم: خیلی ازت ناراحتم. توی این ۴۰ روز مدام از همسایه و آشنا شنیدم که بهشون حاجت دادی. پس نوبت من کی می‌رسه?

تو هر سال برای سالگرد عقدمون جشن می‌گرفتی و یک سورپرایز برای من داشتی. امسال می‌خوای چی کار کنی هدیه‌ای که جواد برایم تدارک دید باورکردنی نبود.