
وقتی به نبش کوچه جنت رسیدم ناخودآگاه ذهنم به سمت امیر محمد خالقی و فریاد و نالههایش رفت. به سمت دل بی قرار مادر و خانواده اش.
اهالی محل خیلی راغب به گفتگو نیستند خانمی گفت اهل این کوچه نیست و جوانی هم حوصله صحبت نداشت ولی دانشجویان و کسبه بیشتر مایل به سخن گفتن بودند.
ساکنان محل یک موضوع را بارها تکرار میکنند اینجا قبلا کیوسک پلیس داشت اما جمع شد. حالا که دیگر کار از کار گذشته دارند دوباره کیوسک میگذارند. اما چه فایده.
شاهدان عینی ماجرای آن شب را برایمان بازگو میکنند. میگوید هنوز هم از آنچه که اتفاق افتاد در شوک است. پسرک مقاومت کرد نخواست کولهاش را بدهد. سارقان سریع چاقو را بیرون آورد و زد. بعدش فرار کردند و او روی زمین افتاد. پلیس دیر رسید. اگر زودتر آمده بودند شاید میشد کاری کرد.
شهروندان محلی که امیر محمد خالقی به دست سارقان جان خود را از دست داد در خواست برخود بدون اغماض با قاتلان را دارند و میگویند تاریکی و نبود گشت پلیس میزان جرم در این محل را افزایش داده است.